بازدید امروز : 115
بازدید دیروز : 82
بسم الله الرحمن الرحیم
چند روز است که با خودم کلنجار میروم. مدام از خودم میپرسم:
این سراشیبی سینماست که سینمای دفاع مقدس یا به قول یکی از دوستان سینمای جنگ (که گفت: نگویید فیلم و سینمای دفاع مقدس بگویید فیلم جنگی چرا که فیلمی که در آن از آرمانهای امام و انقلاب دفاع نشود فیلم مقدس نیست.) را اینگونه به افول کشانده یا نه سینماگران ما به خط پایان اندیشه انقلابی خود رسیده اند. چ ساخته میشد یا نمیشد شاید یک عمر دغدغه و غصه ساخته شدن فیلمی درباره سردار حماسه و عرفان یگانه انقلاب آزارم میداد اما امروز با اثری مواجهم که باید عمری از ساخته شدن چمرانی نه در قد و قواره یک چریک عارف که در قدو و قواره قاب کوچک نگاه و اندیشه هنر زده و تکنیک زده روشنفکر زده اندوهگین باشم.
برادر گرامی جناب آقای حاتمی کیا!
این چمران چمران ما نیست! این چمران قلابی است. این کاریکاتوری کاغذی از چمران میدان جهاد و شهادت است. این چمران منفعل است. مصلحت اندیش است نه مصلح. مصالحه جوست نه صلح طلب. حتی مبارزه او هم رنگ و بوی مردی را که کردستان را نجات داد نه فقط پاوه را، ندارد.
آقای حتمی کیا!
او جنگ طلب نبود سیاستمدار مصلحت اندیش هم نبود. او مرد عمل بود نه مرد معامله. خواستی بالا ببری اما زمینش زدی نمیدانم اشکال کار از کجاست؟
از فیلمنامه؟ از شخصیت پردازی؟ از بازیگری که برای این مرد بزرگ انتخاب کرده بودی؟ از کارگردانی؟ یا نه از تاثیر جریان فرسوده و آفت زده حاکم بر دنیای فرهنگ و و هنر و سیاست کشور حاکم است و شما نیز خود را از این جریان جدا ندانسته اید و تن به آوای شوم برخی به ظاهر هنرمند نماها داده اید که دفاع از انقلاب و نظام را مساوی با جنگ و خشونت و اسلحه دانسته اند و نالیده اند: تفنگت را زمین بگذار...گویا اصغر فیلمت هم نماینده همین تفکر باشد. هرچه هست چمران در فیلم به شدت تکنیکی و با جلوه های ویژه هالیوودی و پر کشش چ شهید شد. و یا شاید بگویم ذبح شد و از سرش چ ماند در فیلمت. راستی اگر چمران را از این فیلم بگیریم چه اتفاقی برای فیلمت خواهد افتاد؟ مطمئنا گیشه جواب زحمات ساخت این پروژه پر خرج را خواهد داد اما جواب دلدادگان راه و روش و منش چمران انقلاب را هرگز. راستی از بر سر حاج کاظم دلیر پشت جبهه و قطعا دلیرتر در خط مقدم چه آمده که امروز با دیدن چ غبطه ساخته شدن حاج کاظم خیالی آژانس را میخوریم. که ای کاش حاتمی کیا حاج کاظمش در تن چمران چ حلول میکرد آن وقت می دیدیم که حاج کاظم ها همیشه دستان به قبضه سلاح است تا از مظلوم در برابر ظالم دفاع کنند حتی اگر این ظالم در لباس خودی باشد چه برسد به اینکه این ظالم ضد انقلاب زخم خورده تا بن دندان مسلح و بی شمار کردستان باشد.
جناب حاتمی کیا!
راستی اگر قرار بود همین فیلم را یک کارگردان هالیوودی می ساخت مثل همان چیزیکه برای صدها قهرمان مبارز آمریکایی و غیر آمریکایی ساخته اند( از بروسلی گرفته تا رمبو و بتمن و اسپایدر من و تا این آخری لینکلن...یعنی: شخصیت چمران اندازه اینها ظرفیت پرداخت شخصیتی حماسی و ماندگار نه در ایران که در سطح بین المللی را نداشت حتی به اندازه زورو!) اگر فیلمساز دیگری مثل: کیومرث پور احمد چنین فیلمی ساخته بود( که البته ساخت آن هم چه ساختنی! که ارزش عنوان کردن انی فضاحت و حقارتی که در حق یک سردار مظلوم جبهه و جنگ توسط وی رفته قابل بازگویی نیست) قطعا توقعی نداشته و نداریم. اما شما که توان ساختن اثری چون آژانس شیشه های و شخصیتی ماندگار چون حاج کاظم را داشتید چرا باید اینهمه افول در سینمای شما را باید شاهد باشیم؟ زمانی فرمودید: که برای ساختن فیلم جنگی سنگ اندازی میکنند و حتی در دادن ادوات جنگی برای فیلم روی خوش نشان نمیدهند. تا حالا درست اما حالا چه؟ آیا این بودجه برای ساختن یک فیلم آن هم در اختیار فردی چون شما قرار میگیرد برای این است که شما چمران دلخواه خود را برای ترسیم و تصویر کنید یا چمرانی که بود؟ ایا اینهمه پول و امکانات در این وضعیت تحریم کشور نمی توانست شما را ترغیب کند که به جای ساختن و صرف وقت و انرژی برای نشان دادن صحنه اشک انگیز و غمبار سقوط هلی کوپتر دقت و هنر خود را صرف شخصیت پردازی درست و ماندگار برای چمران ایران میکردید؟ دیگر کی و چه زمانی چنین فرصتی در اختیار کسی مثل شما خواهد بود که بتوانید برای ایران و ایرانی امروز از سرداران روایت فتح و ظفر و سربلندی ایران در برابر غول بی شاخ و دم بعثی نقش حماسه بزنید. امروز در برابر اربده کشیهای دول بی منطق منطقه برای تقویت روحیه مقاومت و ایستادگی نیاز به چمرانی حماسه آفرین و دشمن شکن داشتیم نه چمران معیوب و متزلزل. چمرانیکه در شزایط حساس کنونی کشور مدام از سیاست مدارا و مذاکره دم میزند تا مقاومت و مبارزه
هنرمند متعهد جناب حاتمی کیا! .
فیلمت را که دیدم با خودم گفتم: چرا ایرانی جماعت در به باد دادن سرمایه های غیر قابل تکرار خود انقدر هنرمندانه عمل میکنند؟ اتفاقی که سالها پیش برای شهریار ایران هم افتاد. راست و درست حتی شنیدم که قرار بوده عطاران نقش چمران را بازی کند. که اگر این خبر درست باشد باید بگویم: وااسفا! مردانیکه حتی شندین نامشان هم خنده بر لبان ایرانی می نشاند امروز باید نقش جدی ترین مردان این سرزمین را بازی کنند! مگر تجربه تلخ بازی مضحک سیروس گرجستانی در نقش شخصیت شهریار از خاطره ها پاک میشود؟ مخصوصا برای کسانیکه این شاعر عمیقا عارف و مرید اهل بیت را میشناسند و با آثار سراسر عرفانی و معنوی اش خو گرفته اند. هر چند شما این کار را بالاجبار نکردید و از فریبرز عربنیا استفاده کردید اما...
حاتمی کیایی عزیز!
این کلام آخرم باشد برایت آن هم از زبان آن مردیکه دوستش داشته و داری. کلام مرد روایت فتح و حماسه آوینی را دوباره برایت زمزمه میکنم تا چه قبول افتد...:
«همین طور بمان، اگر چه می دانم زیستنی چنین که تو داری دشوار است. و عجب جراتی می خواهد.» [1]
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
آوای آشنا
فهرست موضوعی یادداشت ها
اشتراک